مردم ارد و دفاع مقدس(2)
مقدمه :
31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق به نمایندگی از جبهه ی کفر و نفاق و استکبار جنگ جهانی تمام عیاری را بر علیه ایران اسلامی آغاز کرد.
حضرت امام خمینی(ره)برای آرامش مردم فرمودند:
«...یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده...».
*************************************************************************
اولین حرکت مردم ارد برای حضور در دفاع مقدس
هر روز که از شروع جنگ تحمیلی می گذشت تب و تاب ونگرانی و حساسیت در مردم بیشتر می شد. صبح یکی از روزهای مهر ماه1359،همراه با عده ی زیادی از مردم ارد،از پیر و جوان راهی شهر لار شدیم و به دلیل این که هنوز سپاه و تشکیلاتی به عنوان بسیج به عنوان متولی اعزام نیروهای مردمی شناخته نشده بود،مردم در جلو پادگان نیروی انتظامی واقع در خیابان گردان شهر قدیم لار تجمع کردند و مصرانه خواستار اعزام به جبهه های نبرد علیه متجاوزان بعثی بودند. علاوه بر مردم ارد، از نقاط دیگر لارستان بزرگ آن زمان از جمله از بخش لامرد نیز عده ی زیادی آمده بودند.آنها سلاحهای شخصی خودشان را که بیشتر قدیمی و متعلق به دوران جنگ جهانی اول و دوم وحتی قبل از آن بودبه همراه داشتند.نظیر تفنگ «سرپر»،«برنو»،«مارتین»،«انواع سوزنی شکاری» و...جالب بود که یکی از داوطلبان لامردی که حدود 60سال از عمرش گذشته بود، یک طپانچه قدیمی را روی قنداق چوبی نصب کرده بود و اصرار داشت با همان سلاح به جبهه برود.یادم هست که رئیس گردان لار به میان جمعیت آمد وضمن تشکربه این مضمون اظهار داشت که شما آموزش لازم را ندیده اید و دستوری برای اعزام مردم به جبهه ها در یافت نکرده ایم...
و بالاخره مردم با ناراحتی به خانه هایشان برگشتند.
حضور در بسیج و آموزش نظامی
از اول مهر ماه1358 با عده ای از دانش آموزان اردی برای ادامه تحصیل به شهر لار رفتیم.پس از صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) درپنجم آذرماه 1358 مبنی بر تشکیل بسیج(ارتش بیست میلیونی)،با بعضی از دوستان در بسیج ثبت نام کردیم . یک سال بعد ، پس از گذشت دو ماه از جنگ تحمیلی ، از طرف بسیج لار دوره های آموزش نظامی برگزار می شد. آذرماه بود که با چند نفر از همکلاسی هایم از جمله:عباس صفری وخلیل کمالی در یکی چهارمین دوره آموزشی که در منطقه بست فاریاب واقع در شرق شهر لاربرگزار شد شرکت کردیم... این گروه ،اولین بسیجیان اردی شرکت کننده در دوره آموزش نظامی بسیج بودند.
مربیان دوره،زنده یاد شهید نجفعلی مفید ،مرحوم حق شناس(معاون اسبق فرمانداری لارستان)ویکی دیگر از برادران(به گمانم جعفر پور)بودند ...شبانه روز زحمت می کشیدند وآرام و قرار نداشتند تا شرکت کنندگان مهارتهای نظامی را به خوبی یاد بگیرند.
آموزش ها بسیار سخت وجدی بود.در تصویر بالا از ارتفاع بلندی پریدم...
در تصویر بالا نیز برادر عزیز ،خلیل کمالی در حال پریدن است.
در دو تصویر بالا و پایین سختی دوره آموزشی را بیشتر می شود حس کرد...در سرمای سوزناک صبحگاهی نیمه آذرماه با بدن برهنه روی سنگلاخهای خشن وخارهای کوهپایه های بست فاریاب غلط می زدیم و ورزش می کردیم.واقعا" خدا روحیه بالایی به همه عنایت کرده بود.
جالب اینجاست که هیچکدام از بچه ها یک خراش هم روی بدنش ایجاد نمی شد.